ما یک پدر لازم داریم ... چشماشو گرد کرد و تو چشمام زل زد . گفتم : باز چی شده ؟ گفت : جیش دارم بابا . لبخند زدم و گفتم : مگه تو خونه نگفتم برو دستشویی ؟ حالا که اومدیم بیرون یادت افتاده ؟ ابروهاش رو گره کرد و گفت : تو خونه هم رفتم . الان دوباره ... با اخم گفتم : بسه دیگه ، اینقدر توضیح نده . گفت : اگه توضیح ندم ، تو فکر می کنی تو خونه نرفتم جیش کنم . دستش که تو دستم بود رو فشردم و گفتم : اینقدر این کلمه رو به کار نبر بچه . گفت : کدوم کلمه رو ؟ گفتم : همین جیش رو دیگه . گفت : خوب وقتی جیش دارم ، چی بگم ؟ با عصبانیت گفتم : چه می دونم ، بگو دستشویی دارم . با چشمای سبزش نگاهی گذرا به اطراف انداخت و گفت : بابا تو شلوارم چیز کردم . نگاش کردم . ابروهاش رو بالا کشید و گفت : چیز دیگه .جیـــــــــــش . خندیدم و گفتم : الان خوشحالی ؟ دستم رو فشار داد و گفت : شلوارم خیس شده ، بو هم میده ، خیلی بدی بابا . گفتم : چرا ؟ گفت : چون تقصیر تو شد . اینقدر پر حرفی کردی که یادم رفت جیش دارم . من هم جیشیدم . گفتم : نگو جیش بی تربیت . بگو .... چه می دونم اصلا بگو جیش . گفت : رفتیم خونه همه کارهاتو به مامان می گم . گفتم : مگه چی کار کردم ؟ گفت : منو جیشی کردی ، بهم میگی بگو جیش . خندیدم و گفتم : من جیشیت کردم ؟ گفت : نگو جیش . گفتم : خوب چی بگم ؟ با عصبانیت گفت : چه می دونم ، بگو دستشویی دارم . گفتم : من که دستشویی ندارم . خندید و گفت : الان خوشحالی ؟ دستش رو فشار دادم و گفتم : خیلی بدی ایلیا . گفت : چرا ؟ گفتم : چون با من ، مثل یه پدر رفتار نمی کنی . گفت : بابا ، تو پدر منی ، حواست کجاست . گفتم : می دونم . گفت : پس چی میگی ؟ گفتم : منظورم این بود که تو پدر منو در آوردی . گفت : چرا ؟ گفتم : ساکت شو تا کتک نخوردی . اخم کرد و گفت : تو پدر خوبی نیستی . لبخند زدم و گفتم : خودم می دونم کوچولو . تو هم در آینده پدر خوبی نمیشی ، چون به من رفتی ، چون همه چیزت مثل منه ، چون مثل من پر حرف و کله شقی . گفت : پس من بچه دار نمی شم بابایی . به خودم خندیدم و از حالا به آینده ی فرزندم خندیدم . وقتی به خونه رسیدیم ، در اولین برخورد ، رو به مادرش کرد و گفت : مامان ، ما یک پدر لازم داریم . و من رو به همسرم گفتم : ما به یک بچه نیاز داریم . و همسرم خندید و گفت : ما به یک مامان نیاز داریم که شما را تنبیه کنه . |