راز سوپ جو

 

  

راز سوپ جو ...

 

مرد : یادم بده ، بلکه یه روز اگه نبودی منم بتونم برای خودم از این سوپ ها درست کنم .

زن : نیازی نیست تو یاد بگیری ، چون من همیشه هستم .

مرد : همیشه ی همیشه هستی ؟

زن : به موندنم شک داری ؟

مرد : به تو نه ولی به دنیا چرا .

زن : من حریف دنیا می شم  ، اینقدر ضعیف نباش . 

مرد : باشه قبول ، پس بهم یاد بده که من هم بتونم برای تو سوپ درست کنم .

زن : نیازی نیست ، هر وقت هر کدوم سوپ خواستیم ، من درست می کنم ، با هم می خوریم .

مرد : اما این که بتونم من این لذت رو بهت بدم ، برام فرق می کنه .

زن : من از اینکه تو از خوردنش لذت می بری ، لذت می برم .

مرد : بهم یاد بده سوپ درست کنم .

زن : اصرار نکن عزیزم .

مرد : اگه سوپ درست کردن رو یادم ندی ، دیگه هیچ وقت باهات همبستر نمی شم .

زن : اشکالی نداره ، من هم دیگه برات سوپ درست نمی کنم .

مرد : سوپ چه ربطی به سک*س داره ؟ 

زن : ربطی نداره ، فقط هر دو تاشون اولش س داره .

مرد : اصلا به درک .

زن : یعنی دیگه سوپ نمی خوری ؟

مرد : چرا ، منظورم این بود که دیگه نمی خوام یادم بدی .

زن : باهام همبستر می شی بازم ؟

مرد : برام سوپ درست می کنی ؟

زن : اگه سک*س باشه ، سوپ هم هست .

مرد : خوبه ، ولی فراموش نکن سک*س رو فقط تو می خوای ، خود خواه .

زن : سوپ هم فقط تو می خوای ، زندگی همینه عزیزم .

مرد : اگه یه روز دیگه سوپ نخوام ، با کی سک*س می کنی ؟

زن : محاله یه روز سوپ رو کنار بذاری ، چون این تو نیستی که سوپ می خوای ، بدنت به سوپ نیاز داره .

مرد : بدنم منو اسیر می کنه .

زن : زندگی همینه .

                                            

                                        ....................................

چهل سال بعد :

 

مرد : راز سوپ جو چی بود که هیچ وقت بهم یاد ندادی ، خودم درستش کنم ؟

زن : راز سک*س چی بود ؟ راز سوپ جو هم ، همون راز سک*س بود .

مرد : مثل من و تو که رازمون یکی بود .

زن : مثل زندگی .

...