عشق

 

 

عشق ...

 

اولی :

داره بهت فشار میاد ، می دونم

داری درد می کشی ، می دونم

یه کم تحمل کن عزیزم

الان تموم میشه ، کشیدن اون صورت قشنگ

بعد هم این نقاشی رو قاب می کنم و میزنم به دیوار اتاقمون که چهل سال با هم توش تنها بودیم

 

دومی :

به پسرمون ایلیا بگو

خیلی دوست داشتم پسرشو ببینم

فکر می کنی چشماش سبز بشه ؟

 

اولی :

حتما سبز میشه

اینقدر تکون نخور عزیزم

نقاشیت خراب میشه ها

 

دومی :

خیلی سردمه محمد

ای کاش مادرم اینجا بود

 

اولی :

دیگه چیزی نمونده عزیزم

دوست داری لباست رو چه رنگی کنم ؟

 

دومی :

......

 

سومی :

نبضش نمی زنه

متاسفانه تمام کرد

 

چهارمی :

بابا ، مادرم مرد ...

 

اولی :

تمام شد

بالاخره کشیدمش

فکر می کنید این نقاشی رو بالای تخت بزنم بهتر باشه یا روبروی پنجره ؟