عشق ... اولی : داره بهت فشار میاد ، می دونم داری درد می کشی ، می دونم یه کم تحمل کن عزیزم الان تموم میشه ، کشیدن اون صورت قشنگ بعد هم این نقاشی رو قاب می کنم و میزنم به دیوار اتاقمون که چهل سال با هم توش تنها بودیم دومی : به پسرمون ایلیا بگو خیلی دوست داشتم پسرشو ببینم فکر می کنی چشماش سبز بشه ؟ اولی : حتما سبز میشه اینقدر تکون نخور عزیزم نقاشیت خراب میشه ها دومی : خیلی سردمه محمد ای کاش مادرم اینجا بود اولی : دیگه چیزی نمونده عزیزم دوست داری لباست رو چه رنگی کنم ؟ دومی : ...... سومی : نبضش نمی زنه متاسفانه تمام کرد چهارمی : بابا ، مادرم مرد ... اولی : تمام شد بالاخره کشیدمش فکر می کنید این نقاشی رو بالای تخت بزنم بهتر باشه یا روبروی پنجره ؟ |