اعتراف بازی

 

اینجانب توسط سیامک سالکی عزیز به یک بازی دعوت شدم که در نوع خود جذاب و در عین حال از برخی جهات دشوار است .  

سیستم این بازی بدین ترتیب است که شما باید طی یادداشتی در وبلاگ تان به پنج مورد از خصوصیات خود که تاکنون برای دوستان وبلاگی تان بازگوی شان نکرده اید اعتراف نموده و پس از آن نیز پنج نفر دیگر را انتخاب کرده از آنها بخواهید تا در وبلاگشان همین کار را انجام دهند . 

فکر می کنم اگر از مشقات و آبرو ریزی های این بازی بگذریم ، بازی جالبی ست و می تواند حداقل در شناساندن بیشتر ما به دوستان خوبی که تقریبا این روز ها بیشتر از همه ی دوستان دیگرمان در دنیای واقعی ، وقتمان را با آنها می گذرانیم ، کمک خوبی باشد . 

حال می رویم سراغ خصوصیات من : 

 

اول :

 

بنده علی رقم اینکه ادعای نویسنده بودنم می شود و پیش خودم فکر می کنم که یکی از بهترین داستان نویس ها و فیلم نامه نویس های دنیای قلم هستم ، تسلط خیلی کمی ( کمتر از همه ی دوستان ) نسبت به زبان و ادبیات فارسی دارم و گاهی حتی از یک کودک دبستانی هم بی سواد تر می شوم .    

 

دوم : 

 

همون طور که از ظاهر قضیه پیداست و یا حتی خیلی بیشتر از آن اینجانب خیالاتی هستم و به طور کل در دنیای خیالی خود سیر می کنم و در خیلی از مواقع باورم می شود که داستان هایم واقعی است و چنان جوگیر می شوم که خدا را هم بنده نیستم . به طور مثال همین چند وقت پیش سر کلاس دیجیتال بود که ناگهان با صدای بلند شروع کردم به اجرای یکی از دیالوگ های پینگ پنگی که در خانه نوشته بودم و استاد من را از کلاس بیرون انداخت . 

 

سوم :

 

متاسفانه اینجانب فوق العاده پر حرف هستم و به محض اینکه با کسی دوست می شوم بیشتر از چند ساعت طول نمی کشد که دوستم به من می گوید که چقدر زیاد حرف می زنم و چقدر حرف های بیخود می زنم و چقدر صدای گوش خراشی دارم . و بد تر از آن این است که به حرف های بیخودم ایمان هم دارم .

 

چهارم :

 

فوق العاده حساس و در بعضی موارد خاص بیش از حد سختگیر هستم مثلا اگر برادرم نوید شبی تصمیم به مسواک نزدن بگیرد قطعا همان شب توسط اینجانب تنبیه خواهد شد . هر چند که خودم خیلی از شب ها تنبلی خودم را موجه می دانم .  

در ضمن اصلا نمی توانم با مرد های ریشو رابطه ی خوبی برقرار کنم به جز در موارد خاص .  

 

پنجم :

 

آخرین و بدترین خصوصیات من بیش از حد ( در بیشتر موارد خیلی بیشتر از بیش از حد ) احساساتی بودنم است که این خصیصه باعث شده است حال خیلی از دوستان از اینجانب به هم بخورد و تحمل کردن من سخت شود .

 

به لطف و یاری خدا پنج مورد من تمام شد و به طور کل ، سکوتی که از ابتدای وبلاگ نویسی نسبت به خودم پیشه کرده بودم و خیلی سعی به نگه داشتنش کرده بودم کشک شد و کلا آبرویم رفت .    

حال زمان انتخاب پنج نفر از دوستان است که از آنها دعوت میکنم همچون اینجانب در وبلاگ هایشان آبروی خودشان را ببرند و سپس هر یک پنج نفر دیگر را به آبرو ریزی این چنینی دعوت کنند .

هر چند انتخاب بین دوستان سخت بود و خیلی از دوستای مشترک خوبمون رو سیامک عزیز انتخاب کردند ، من این دوستان خوب را انتخاب می کنم : 

 

نیما ، جیرجیرک ، مسعود ، ایلنا و مونا .

 

پی نوشت یک : یکی دو روزی در مسافرت به سر می برم و شاید دسترسی به اینترنت نداشته باشم و نتونم نظرات رو تایید کنم ، اما در فرصت مناسب خدمت همه ی دوستان خواهم رسید .

 

پی نوشت دو : با استناد به خصوصیت اول خودم ، قسمت هایی از شرح مسابقه را از وبلاگ سیامک عزیز کپی کردم . 

 

پی نوشت سه : با استناد به خصوصیت اولم ، دوستان لطف کنند غلط املایی های این متن رو بگیرند .